معنی سورپ گورک

حل جدول

سورپ گورک

کلیسایی در شهر تهران

لغت نامه دهخدا

گورک

گورک. [رَ] (اِخ) یکی از دهات آمل. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 113 و ترجمه ٔ آن ص 152).

گورک. (ترکی، اِ) حسن و زیبایی. (ناظم الاطباء). زیبایی. (اشتینگاس). به این معنی ترکی است. رجوع به سنگلاخ شود.

گورک. [رَ] (اِ) سنگ گازری را گویند، یعنی سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند. (برهان) (آنندراج). || غوره. حصرم. (مهذب الاسماء).

گورک. [گ َ وِ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای شش گانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در قسمت جنوب بخش واقع است.
حدود آن به شرح زیر است: از شمال به دهستان ایل تیمور، از جنوب به بخش بانه، از خاور به دهستان تورجان و میرده سقز و از باختر به دهستان گورک سردشت و نعلین. راه شوسه ٔ مهاباد به سردشت از منطقه ٔ شمال باختری این دهستان میگذرد. موقعیت طبیعی آن کوهستانی و هوایش سردسیر میباشد. شغل عمده ٔ ساکنان آن زراعت و گله داری است. آب قراء دهستان از رودهای جمالدی، سیمین رود، خورخوره و چشمه سارها تأمین میگردد. محصولات عمده ٔ آن غلات و توتون و جزئی حبوب میباشد. دهستان گورک از 37 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3960 تن و قراء مهم آن کلولان خوارو (پایین) (مرکز دهستان) کانی دره، سرد، کهستان، سیناس، خورخوره و ابراهیم حصار میباشد. صادرات این دهستان عبارت است از غلات و توتون و روغن و پشم. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

گورک. [رَ] (اِخ) دهی است از دهستان بردخون بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع در 14000 گزی جنوب خورموج، کنار شوسه ٔ سابق بوشهر به لنگه در ساحل دریا. جلگه و گرمسیر و مرطوب و مالاریایی است. سکنه ٔ آن 108 تن است. آب آن از چاه است. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

گورک. [رَ] (اِخ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 30000 گزی جنوب خاوری فهلیان و 24000 هزارگزی شوسه ٔ کازرون به بهبهان. کوهستانی ومعتدل و سکنه ٔ آن 192 تن است. آب آن از رودخانه ٔ شش پیر و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالی بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

گورک. [رَ] (اِخ) دهی است ازدهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر واقع در 24000گزی باختری اهرم، کنار شوسه ٔ سابق بوشهر به لنگه. جلگه و گرمسیر مالاریایی است. سکنه ٔ آن 1103 تن است. آب آن از چاه است. محصول آن غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

گورک. [رَ] (اِخ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقعدر 85000 گزی کرمان سر راه مالرو شهداد به راور. کوهستانی و سردسیر و دارای 114 تن سکنه است. آب آن از قنات است. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


گورک وا

گورک وا. [رَ] (اِ مرکب) حصرمیه. (مهذب الاسماء). آش غوره. غوره با.


گورک سفید

گورک سفید. [رَ ک ِ س َ / س ِ] (اِخ) دهی است در مازندران در دومیلی مگس تپه و دومیلی دریا و محل سکونت یموت ها است. (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 136).


گورک سردشت

گورک سردشت. [گ َ وِ ک ِ س َ دَ] (اِخ) نام یکی از دهستان های هفت گانه ٔ بخش سردشت مهاباد است که در قسمت شمال خاوری واقع شده و حدود آن به شرح زیر است: از شمال به دهستان نعلین و منگور، از جنوب به دهستان کلاس و نماشیر بانه، از خاور به دهستان گورک مهاباد، از باختر به دهستان ملکاری و بریاجی. موقع طبیعی آن کوهستانی و جنگلی است. هوایش سرد و آب کلیه ٔ قراء از چشمه سارها و آب برف و باران تأمین میشود. محصول عمده ٔ دهستان غلات و توتون و مواد جنگلی است. این دهستان از 38 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیتش در حدود 7215 نفر و قراء مهم آن به شرح زیر است: کنده مان، شموئیلا، سرسیر، کوله، نیستان، سورو، بلو، ورکل، سارتکه، زمزیران، پرستان (مرکز دهستان)، نوآباد و دولتو. شغل مهم ساکنان دهستان زراعت و گله داری است. در بعضی از قراء تربیت زنبور عسل هم معمول است. صادرات مهم این منطقه عبارت است از پشم، روغن، مازوج، کولان و توتون. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ معین

گورک

(~.) (اِ.) غوره، حصرم.

(رَ) (اِ.) سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند.

فرهنگ فارسی هوشیار

گورک

ترکی زیبایی (اسم) حسن زیبایی.

معادل ابجد

سورپ گورک

514

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری